حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

معبود

گر برون کنی من را زدری         

آیم از سمت و سوی دگری

شاه و پادشاه هستم در جهان      

که دارم لقب بنده خدای و مظهری

سیر کردم در جهان با تمام الم   

که شاید باشد برای من روز دیگری

اهتمام رفتن دیدم در چشمان خود  

عزم و اراده کردم به شیوه رندی وبهتری

زخود برون رفتم و سوق دادم اعجار را     

که باشد صاحب و خالق و دلبری

ویرانه

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...

وسعت تنهائیم را حس نکرد...

در میان خنده های تلخ من...

گریه پنهانیم را حس نکرد...

در هجوم لحظه های بی کسی...          

درد بی کس ماندنم را حس نکرد...

آن که با آغاز من مانوس بود...           

لحظه پایانیم را حس نکرد

توصیه نامه

این گذری بر خلق درون است وصیتی برای آینده برون است.یک انسان بیست و اندی ساله براستی چه می تواند داشته باشد برای نواختن طبل اظهار بندگی و بلاغت. آوازها را با دل و جان خواندیم که شاید یافتیم قطعه ای از نوای بهشتی اما نیافتیم جزء صدق گفتار علی(ع) که دنیا را به پستی آب دهان بز دیدیم. این دنیای پر هیا وهو، دنیای گفتار و تهی از کردار، دنیای تزویر و ریا و از آن سو دنیای خوشی و سرمستی، دنیای بندگی حسین و پس زنی هستی، چیزی نداشت جزء دو انسان مغایر یکی بنده و یکی مدعی عبدی. یکی بنده بود و سعی بر تکامل و صعود کرد و آن یک بی هیچ تلاش و سختی بر تخت پادشاهی بنشست.

الهم صل علی محمد وآل محمد

یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو

الهی حق محمد و آل محمد بر ما عظیم است :  

الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود     

یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

کارتان را برای خدا نکنید ، برای خدا کار کنید . تفاوت اینکه کسی کارش را برای خدا کند با اینکه کسی برای خدا کار کند ، زیاد نیست.همین قدر است که ممکن است امام حسین (ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا.

شهید آوینی

آغاز

تقدیم به همه آنانی که تلاش بر آن داشتند که حرکتی در راستای بیداری فرزندان آدمی کنند عیسی (ع) را نام برم یا موسی و یا قوم بهانه گیر اسرائیل را.

آرزو

از طرف دکتر رمضانی :بیست و پنج فروردین یکهزار و سیصد و هشتادو نه

آرزو دارم که امروزت باشد به ز دیروز//بود فردایت به ز دیروز و امروز