حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

زعمر بایستی

گفتم گویند تو باشی// گفتا گر نباشم؟
گفتم نتوانم گفت// گفتا تو را بجان من
گفتم چاره ام چیست؟// گفتا حاکمت کیست؟
گفتم دادار کبریا هستی// گفتا نام بسیار و یار اندک
گفتم گذر زعمر بایستی// گفتا من همانم زتو دانستی
گفتم زمن چرا بار بستی// گفتا حق دانمت چه هستی
تو همانی که یوسف چاه بایستی// زدیدار مصر عزیز امت دانستی
حق را با تو گویند و زحق بی تو دانستی// من تو را دانمت چه بایستی
ز هر چه باشننت، من صاحبت بباشم و تو// خلق وجود من را ببار بستی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد