حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

عشق فوق العاده ...

یا راحم العبرات   

 کی میخوای بشینی تا من واست از خودم بگم باز ؟  

صبر تو چقدره  تا من بشکنم پشت یه آواز  ؟ 

 دخترم قصه نمیگم. نمی خوام بهم بخندی  

یا فقط به احترامم چشم رو هر چی هست ببندی  

  نمی خوام بونه بگیری  که چرا زخمیه سینه م   

یا ازم دلت بگیره که نشد تو رو ببینم   

 دخترم زخمای بابا مال عشق فوق العادست  

بخدااشکای بابا بی خودی نیست بی ارادست   

 اگه میبینی رفیقام هنوزم مردن و تنها  

اگه حتی یه ستاره نشده به اسم بابا  

 غمی نیست ما برقراریم. اون بالا یکی رو داریم 

پشت ابر بی قراری هنوزم چشم انتظاریم  

 ما هنوز چشم انتظاریم. چشم به راه یه بهاریم  

  اون بالا یکی رو داریم و هنوز چشم انتظاریم  ...  

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:01

حالا بست نشسته ام ؛؛؛

نه برای اینکه پیدایم کنی ...

بسته ام خود را به دلم،،،

تا با رفتنت بر باد نرود ....

آیا گنجشکهای دلم از سنگ خوردنهای تو پریده اند...؟؟؟

که خوردنی نبودند سنگهایت ...

و پریدنی نبود دلم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد