حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق، به امضا شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها ... گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:53

مطمئن باش و برو
ضربه‌ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگی‌ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود
تو برو ، برو تا راحتتر
تکه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم





reyhaneh شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:02

kheili ghashange

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد