به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به
لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن
و نامی بنویس
سند عشق، به امضا
شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای
از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا
شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش
سردی که هنوز
حتم دارد که به
اِحیا شدنش می ارزد
با دو دستِ تو فرو
ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا
شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق
به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی
شدنش می ارزد
سالها ... گر چه که
در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به
زیبا شدنش می ارزد
مطمئن باش و برو
ضربهات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگیام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت تا ابد مال تو بود
تو برو ، برو تا راحتتر
تکههای دل خود را آرام سر هم بند زنم
kheili ghashange