حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

نسل آفتاب

بگذار سرنوشت هر راهی که می خواهد برود،راه من جداست

بگذار این ابرها تا می توانند ببارند.... چتر من خداست

بگذار چون ابر بهاری شادمان باشم، سهم من سواست

بگذار درد و دل عاشقی گویم، سنگ من هواست

بگذار قصه ی لیلی در پی مجنونی گویم، شعر من بی منتهاست

بگذار قصه ی عاشقی علی در بر زهرای نبی گویم، سرشت من صفاست

بگذار صحبت از عقد گل در گلستان گویم، صحبت از کبریاست

بگذار تمجید از بوی عطر ساقی گویم، صحبت از  عاشقاست

بگذار عاشقانه گویم، صحبت از تبریک وصال عرفاست

زین سو و زین کلام ، قاصری زبان به میان آید و به تمثال نغیر موجود، ضعف ابوالبشر به عرصه حضور کشانیده خواهد شدو واقعیت حسن الوصال علی و زهرای اطهر به شایسته به رشته تحریر نخواهد آمد. زین شرایط یک می توان گفت و یک می توان پنداشت که :

سرزمین مکه زین خبرمبهوط و هم در نا ز شد

از حرا درهای رحمت یک به یک جمگلی باز شد 

شام میلاد و زینت حق، کلام الله شد

علی احمد داماد رسول الله شد

امشب زین خبر، ما و شما در نازیم

ساز ما کوک و امشب ساز یار می نوازیم

ساقی و می و مست و خرابات جملگی در راه است

دیوانه ام و عاشق ، من جملگی بهلول کلام در راه است

تاجدارم چه کنم کین کلام زین شوق مضاعف قاصر م

ببخش بر من قاصری در ذات و امید به هبوط تو ناصرم

ساقیا بنوش جام می و مستی و دیوانه شو

کاین روز صورت حق در وصال علی آشکار بشو

ای امت واحد زتو تهنیت مبعوث کنم

تو را به وصال علی و بتول، دعوت قدوس کنم

نظرات 2 + ارسال نظر
بهاره اصغری سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:41

چقدر زیبا بود

[ بدون نام ] شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 15:14

چقدر زیبا بود..اشک هایم ناخوداگاه جاری شدند..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد