حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

الهم بالنبی! مغفر الذنوب بدم الضبیح

الهم بالکبیر! اشفعی علوج مدظله صغیر

زمانه زما حس ناب دارد

ز خودی خودحس مرتاض دارد

زمانه زخود می ستاند و عزم رفت دارد

نوای بی دلی سر زند و تفت دارد

زمانه ز ما حس زال فردوس دارد

زربفت زما نیز مثقالی زر دارد

زمانه طالب و زما طلب عشق دارد

پای خسته، بدن نیز خاستگاه صرع دارد

زمانه ظالم و لطف خصم به مادارد

بستر ما بیمار و صدا نیز،حق طلب دارد

زمانه پر شور و رمق زما کم دارد

گویی شجر بی روح، حس صمغ دارد

ای ندای خسته برون آی زین گلو

کاین چهره جملگی حرف زگویش دارد

ای صدای خسته ارحم بالکفی

الا بذکری مشفق الضبیح

الهم بالکبیر! اشفعی علوج مدظله صغیر

الهم بالنبی! مغفر الذنوب بدم الضبیح

الهم ! خاتم! منی عمری سبیل به دم الوصیل

الهم! حاتم! منعم البصیر به بعث کثیر

الهم! ضامن! به ضمن القدور، انی خاتم البشیر

الهم! صامت! به کثر القبور، انی حاتم البصیر

الهم! دافع! به سبت البطول، انی ظل الخطور

الهم! جاذب!به نور المودور، انی صاحب الحضور

الهم! باشم به هرگونه کفور در ذاتم

باز گویم و گویم تو باشی مهمان و من زتو نیز خاکم

نظرات 2 + ارسال نظر
انار جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:43 http://www.anaarak.blogfa.com

به نام او...
زمان آنقدر سریع می گذرد که گویی چشم بر هم زدنیست که می اید و می رود.... زیبا بود. مثل همیشه....
زمانه از ما عاشقانه ای می خواهد ماندنی... زندگی همین است...باید عاشق بود... و عشق نجات دهنده خواهد بود...

خاتون جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 22:35

دلم گرفت...
زیبا بود موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد