حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

عاشق تر از یوسف

در سراپرده ی اسرار تو را دیدم و دیوانه شدم
مهر مجنون زدم و رهرو بی خانه شدم
می و نی نوشیدم و بی یار زدم
مست لیلی شدم و ساز هوشیار زدم
عاشقان را به عجب بال و پری در پی یار
بال و پر سوخت مرا در پی دیدار تو یار
چشم یعقوب زده طعنه به چشمان ترم
یوسفم اینجاست لیکن من از او عاشق ترم
هرچه در عالم گشتم حاجتی جز تو نبود
دل و عقل و چشم و گوش و این زبان همه محتاج تو بود
من در این حال خوش و  گردش ایام همین را یافتم
دلبر از کعبه مبراست ثمین را یافتم
ساقیا هر چه در این محفل شنیدی دم نزن
رسم عاشق بر همین است آتشش بر هم مزن 

نویسنده: س. غ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد