حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

وصیت نامه ی وحشی بافقی

 روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ 

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

نظرات 1 + ارسال نظر
انار پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 http://www.anaarak.blogfa.com

به نام او...
روحش قرین رحمت باد....کاش مرگ به همین زیبایی ما را هم در بر گیرد... انگار میهمانی با شکوهیست مرگ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد