وقتی دلت خسته شد
دیگر خنده معنایی ندارد
فقط می خندی تا دیگران غم آشیانه کرده در چشمانت را نبینند!
وقتی دلت خسته شد
دیگر حتی اشک های شبانه هم آرامت نمی کنند
فقط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای!
وقتی دلت خسته شد
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن .....
سلام
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش
در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت.... !!!!
دلموشته ریبای بود
منتظر حضورتم
به نام او ...
وقتی که خسته ای دلت را تصادف روزگار بسپار... اشک بلور دلتنگیست... وقتی تنهایی قلقلکت می دهد؛ با آن دستهای ظریف و زردش. سهرب خوب می گوید:
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاریست....