حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

خسته ....

وقتی دلت خسته شد

دیگر خنده معنایی ندارد

فقط می خندی تا دیگران غم آشیانه کرده در چشمانت را نبینند!

وقتی دلت خسته شد

دیگر حتی اشک های شبانه هم آرامت نمی کنند

فقط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای!

وقتی دلت خسته شد

دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن .....

نظرات 2 + ارسال نظر
**علی** چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:44 http://kalamenuor.mihanblog.com/

سلام
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش
در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت.... !!!!



دلموشته ریبای بود

منتظر حضورتم

مانا یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:34

به نام او ...
وقتی که خسته ای دلت را تصادف روزگار بسپار... اشک بلور دلتنگیست... وقتی تنهایی قلقلکت می دهد؛ با آن دستهای ظریف و زردش. سهرب خوب می گوید:
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاریست....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد