حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

منم زیبا

منم زیبا  

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید 

ترا در بیکران دنیای تنهایان 

رهایت من نخواهم کرد 

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود 

تو غیر از من چه میجویی؟  تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ 

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم 

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن 

که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را.

بجو مارا تو خواهی یافت  که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که 

وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد 

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم. 

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت 

وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم 

مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ 

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور آن نامهربان معبود.

آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن 

سهراب سپهری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد