حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

تقدیم به توی دوست!

تقدیم به توی دوست! 

 

اغیار با تحیر ما را در بر دوست بینند 

زتعجب انگشت گزیدند و جوال بر پوست بینند  

 

خود را به تمثال قیاس پندارند و خود بینند 

به کهتری خود را در قیاس مای دوست بینند 

 

تعجب و شگفت رشک را به خود بینند 

سفسطه و سخن را به تمثال خود بینند 

 

هم و غم را به جدائی مای دوست چینند 

ماهذا زهی خیال پوچ به خود چینند  

 

بینند که توی دوست جزء لا ینفک باشی 

جزء شاپریان تکیه بر تخت مجلل باشی 

  

بینند توی دوست جزء پریان باشی  

جزء مثقال ارزاق المنتها باشی

 

بینند تاج به سر در پیش سان بینی 

ز زیبارویی و دلبری کارد بر پوست بینی 

  

عاقبت:

 

لق لقه کنان حسودان را در بر پا بینی  

ملتمس بخشش و کرامت خود بینی

12/10/1289-11:21  

یوسف تمثیلیان 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 http://ندارم

ای مالک من!من ملک توام ملک تو مملوک بشر نیست
در ملک توام ملک تو را خوف و خطر نیست
قائم به توام ذات مرا خوف فنا نیست
باقی به توام جز تو مرا یار و پناه نیست
نادیده گرفتی و مرا ناز نمودی
درهای کرامت به دلم باز نمودی
دستم بگرفتی و مرا راه ببردی
تا غایت قصوای حقیقت برساندی
از غیر خودت قلب مرا پاک نمودی
بس خلعت زیبا به برم راست نمودی
با روح امین این دل من شاد نمودی
اندوه وغم از چهره من پاک نمودی
باکم زچه باشد همه جا یار تو بودی
ای مالک من!من ملک توام.در ملک توام.قائم به توام
جز تو مرا یار و پناهی نبود

farahani چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:53 http://mahshidf212.blogfa.com

bale khob bud

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد