حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

خصم دیده و ناله سار نامت مرهم بباشد

سلامی به گرمی نوای علی! سلامی به گرمی عطای نبی! 

تاجدار ما را بسی بریدند که گویند ما نیز ز خود شیفتگی تغییر کنیم و تمثال صحبت به خود گرفته که شایدی غافله را به سویی هدایت گر شوند که نفع و نه تضرر  به خود بینند. ز خود سری و تاج به سری هراسان کوی به کوه نقاره چیدند که نغیری در تصمیم نایزال خود تغییری نبینند. مخلص این بباشد که سلطنت را از آن خود کرده و نوای بی دلی آواز دهند... 

یار ما زسوی خود برفکند  

تاج ما ز سوی خود ارجمند 

چه گویم که حس و نای نباشد 

از من برده توان و وصال نباشد 

دادار کبریا پس کی به تو رسم که فرصتی نباشد 

دوردانه ما را ز خود بردی پس کی به تو بباشد 

عاشقم و سرگشته  

دیوانه ام و مجنونی چاره گشته 

آری فریاد واحسرتا سر دهم 

ای مردم دادار ما زما غریب گشته 

ای مردم گهی صحبت گهی گریه چاره گشته 

دانم که شما مجنونی و دیوانگی خوانید 

اما به خدایم شرمساری ز سبحان گشته  

شرمسارم و غفلت بریده 

نادمم و بیچارگی زکوی دوست گشته  

دانم که دیار یار است 

اما به خدایم دیگر توان پایان گشته 

دیگر توان و نای وصال ندارم  

بخدایم دیگر جز روی سیاه  ندارم 

غم دیده و گریه سار سرنوشتم بباشد 

خصم دیده و ناله سار نامت مرهم بباشد...

نظرات 3 + ارسال نظر
گوش کن دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 http://javadxxth.5gigs.net/box/

سلام
من یه لینک باکس زدم که هر روز 5 6 نفر سایتشون رو توش ثبت نام میکنن و هر روز 500تا کلیک داریم اگه
دوس داشتی تو هم لینکت رو ثبت کنی میتونی کد لینک باکس رو توی قالبت بزاری و لینکت رو از طریق
ارسال لینک برام بفرستی تا 12 ساعت اینده فعال میشه و بازدیدت هر ماه 20 درصد بیشتر میشه

http://javadxxth.5gigs.net/box/

مهدی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:00 http://ندارم

برادرم تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد، و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم. جبران خلیل جبران
.
.
.
کسانی که دنیا را تکان داده اند در استعدادهای طبیعی نابغه نبوده اند ، بلکه بر عکس قوای عقلی آنان از حد معمول و متوسط تجاوز نمی کرده است ولی به یک صفت ممتاز بوده اند : ثبات و استقامت . دیسرائیلی
.
.
.
جبران خلیل جبران : نفس خود را هفت بار نکوهش کردم:
اولین بار:هنگامی که می خواستم با پایمال کردن ضعیفان خودم را بالا ببرم.
دومین بار:هنگامی که در مقابل کسانی که ناتوان بودند خود را به ناخوشی زدم.
سومین بار:هنگامی که انتخاب را به عهده من گذاردند به جای امور مشکل امور آسان و راحت را بر گزیدم.
چهارمین بار:هنگامی که مرتکب اشتباهی شدم و خود را با اشتباهات دیگران تسلی دادم.
پنجمین بار:هنگامی که از ترس سر به زیر بودم و آن وقت ادعا می کردم بسیار صبور و بردبارم.
ششمین بار:هنگامی که جامه خود را بالا می گرفتم تا با سختیها و ناملایمات زندگی تماس پیدا نکنم.
هفتمین بار:هنگامی که در مقابل خدا به نیایش ایستادم وآنگاه سروده های خویش را فضیلت دانستم.

مهدی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:34 http://ندارم

اگر تمام عالم در یک کفه ترازو نهاده شود و مادرم در کفه دیگر ، کفه عالم بالاتر خواهد ایستاد . لورولا بکدیل
.
.
.
از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است. نادر شاه افشار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد