یا رب عمر ستانم ازت که رسم عبدی یافته ام پاکزاد و عفیفم پس به لطفت به حکمت ۲۳ ورق از یاداشت های شبانه به پارگی سپردم تو دانی و من ندانم عمر این دفتر به کجاست لیکن یک چیز رویای من است آری خاستگاه عمق من است!
به گردت بگردمو عشق بازی کنم
طواف خانه ات کنم و جان نثاری کنم