حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

نجوای باطل

رسیدم به ره که نجوای خصم دلی               شیوای رسا و ندای کرار  بی دلی
حتم کنکاشت، پنداشت در وجود ما               که صدای حب اجماعست در خطور ما  
یقین مشکک یافتم در ظن خود               جام هوشی و نقار ی یافتم در افکار خود
صدای مضحک می گفت اغیار کجایند             نیست نظم و صاحب،  احکام کجایند
قصه خنده است هرچه گفتند بر تو                بشوی اذهان، که داستان بر باد رفته اند بر تو
قدری اجحاف و صبر جمیل پیشه کردم          نوای ناله و رنج خلیل ریشه کردم
گفتم کلامی که سوزد مرام و حس و هوش         بر تو گویم درس مرام و نص و پوش
که نیافتم جز او در مسلک و صعود                 که نیست جز وحده، الا الله هو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد