حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

درد و دل

سلامی به گرمی دنیای خنده دار، دنیای آدمک های بزرگنما 

این روزها چه خنده دار شده، همه به دنبال یک لقمه نون خشک و خالی بدون هیچ عطوفت و مهربانی می گردند از جمله خود من که هیچ نمی فهمیم ساعت مقدس شب کی از بالین ما رخت بر می بندد. چه خوب می شد التفات و توجه بسیار ریز بین تر می شد اما واحسرتا که در زمره کلام چه خوش جلوه کرد و پای عمل ستون سست شده را به خود می بیند. 

آری همه ما مشکلاتی به خود می بینیم که قبل از زحمت کشیدن مسئله جهت بزرگ نمایی، این خود ما هستیم که آنرا به قول دوست ما Scale Up می کنیم. آری این خود ما هستیم رنگ زندگی را به رخ دیگری می کشیم و مبادایی نگاه بر دید پشت باختن میدان را به خود می بینیم. این درد دل همه ما آدمیانی است که لحظه ای فقط لحظه ایی به خود می نگریم و وسواس و دغدغه نجات کشتی زندگی انسان ها را در خود می پرورانیم اما واحسرتا که صدای یک نفر تقریبا!!!(چی گفتم) حتماٌ بی صداست و انگاره فریاد در اعماق آب را نشان می دهد... 

                                                                                                     ادامه دارد...

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:34

زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان میگذرد... آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد