حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

علی (ع)

بسمک القدوس قدسنی منی

 

یا رب دل پاک و جان اگاهم ده                    آه شب و گریه سحر گاهم ده

در راه خود اول زخودم بیخود کن                 بیخود چو شدم زخود بهخود راهم ده

 

الهی یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، برهمه چیز بیناییف در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه و فرمانروایی، مغزز بتاج کبریایی، بتو رسد ملک خدایی. الهی ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید تو است و ای از گذاری که با جان بندگان در صدف تقدیر تو است، ای قهاری که کس را بتو حیلت نیست، ای جباری که گردنکشان را با تو روی مقامت نیست، ای حکیمی روندگان ترا از بلای تو گریز نیست، ای کریمی که بندگان را غیر از تو دست آویزی نیست، نگاه دار تا پریشان نشویم ودر راه آر تا سرگردان نشویم

 

آنکس کهد تراشناخت جانرا چه کند                 فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هردو جهانش بخشی                    دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

نظرات 1 + ارسال نظر
علی ابراهیمی جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:38

عالی بود.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد